محل تبلیغات شما

دورهمي هر روزه  پيشكسوتان شهرم شلمان . محمد قربان نژاد ، تقي عليپور ، نقي مرزبور ،‌ طاهر پورابراهيم ، علي كريمي ، محمد دوخت محمدي و حسن آقاي غلامرضايي . 

موضوع هندوانه : روز گذشته بخاطر بارندگي زياد همرام چتر داشتم و يادم رفته بود از مغازه جناب مثميري بردارم كه منجر شد جريمه بشم و بنا بر تقاضاي دوستان هندوانه اي مهمان آقايان كنم كه بعد از خريد به اشتراك ، طبق سنت ديرينه سفره پهن كردند. و  

مردي را به جرم قتل نزد كورش بزرگ آوردند پسران مقتول خواهان اجراي حكم شدند  ، قاتل از كوروش براي انجام كاري مهم براي برادرش 3 روز مهلت تقاضا كرد. 

شاه پرسيد ، چه كسي ضمانت تو را خواهد كرد ؟ 

قاتل به مردم نگاه كرد و گفت ، اين فرمانده .

شاه گفت : اي سپهسالار آراد آبا اين مرد را ضمانت ميكني ؟ 

آراد گفت ، بله سرورم 

گفت تو او را نميشناسي و اگر فرار كند حكم را بر تو اجرا مي كنيم ! 

آراد گفت  ضمانتش ميكنم .

قاتل رفت و سه روز مهلت در حال اتمام بود و مردم نگران آراد بودند كه حكم بر او اجرا نشود .

اندكي پيش از غروب آفتاب قاتل برگشت و در حاليكه بسيار خسته بود بين دستان جلاد قرار گرفت .

كوروش بزرگ پرسيد : چرا برگشتي در حاليكه ميتوانستي فرار كني ؟ 

قاتل پاسخ داد : ترسيدم كه بگويند مهرورزي و نيكي از بين مردم ايران رفت .

در اين هنگام پسران مقتول نيز متاثر شدند و گفتند : ما از او گذشتيم زيرا مي ترسيم كه بگويند بخشش و گذشت از بين مردم ايران رفت . اين نوشته و تصاوير گذشته شلمان را گذاشتم زيرا مي ترسم كه بگويند گذشته شلمان از ياد مردم شلمان رفته است. 

آلبوم خاطره ها ...

اتفاق ها پيش رو به ناچار .....

در رقابتي نزديك :

، ,كه ,مردم ,شلمان ,بين ,رفت ,كه بگويند ,از بين ,پسران مقتول ,بين مردم ,مردم ايران

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

daheefajr